○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
خري آمد به سوي مادر خويش
که ای مادر چرا رنجم دهي بيش
برو امشب برايم خواستگاري
اگر تو کره ات را دوست داري
خر مادر بگفتا : اي کره خر جان
تورا من دوست دارم بهتر از جان
اگر عاشق شوی حرفی ندارم
برایت هر خری خواهی بگیرم
برو پیش همه خرهاي خوشگل
يكي را كن نشان چون نيست مشگل
خرك از شادماني جفتكي زد
كمي عرعر نمودو پشتكي زد
بگفت : مادر به قربان نگاهت
به قربان دوچشمان سياهت
خر همسايه راعاشق شدم من
به زيبايي نباشد مثل او خر
سپس مادر بگفت: پالان به تن كن
برو اكنون بزرگان را خبر كن
همه خر ها برفتند در طویله
همان گونه که رسم است در قبیله
خران از شورشان عرعر نمودند
زکاه و یونجه کام شیرین نمودند
خر محضر كلام خود گشاييد
وصال عقد ايشان را نماييد
توای دوشیزه خر خانم کجایی
به عقد اين خر خوشگل در آيي
میان جمعیت یک خر ندا داد
عروس رفته بچینه یونجه از باغ
چنان شور و هیاهویی به پا ش
خر داماد دو لنگش در هوا شد
@~@~@~@~@~@